لبیک اللهم لبیک



بازدیدهای امروز: 0  بازدید
بازدیدهای دیروز: 3  بازدید
مجموع بازدیدها: 98908  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ وضعیت من در یاهو ]
[ پست'>mailto:alirgl63@yahoo.com">پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

» لینک دوستان من «
» لوگوی دوستان من «
» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «

 

 

وداع

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک

دو سه روزی است قفسی ساخته ام از بدنم

خاطرات آلبوم عکسهایم پر شدهاز تلخی و شیرینی ، تلخیهایی که رفته رفته رو به شیرینی گذاشته اند و شیرینی هایی که یاد آوری آنان اشک را به خاطر دوری آنان در چشمانم جمع می کند وای در حالی است  که در ظاهر امر  همه چیز رو به شیرینی است .

اما حیف ، حیف که من از دیار غربتم و در این وادی آشنا ،  همسفر من است   و افسوس  و صد افسوس که در تنگ قفس باز است و بال مرغ آوازم شکسته است .

فضای آرام این قفس هیچ تاثیری در دلتنگی پرنده نداشته است ، نازی نازی نگهبان قفس و دونه پاچیدن پسر صاحب قفس داغی است که هر بار  بر دل پرنده می نشیند ولی خب این فضای آرام به پرنده دوباره بال و پری برای پرواز داد   پرواز به سمت آنجا که بود و گذر از آنجا و آنگاه پرواز تا بی نهایت .

پس ای آشنا بیا برویم و بی نهایت نه از روی هوس نفس بلکه برای رسیدن به رضای خدا تجربه کنیم

ما ز یاران چشم یاری داریم ......

 

لبیک

لبیک الهم لبیک

ان الحمد و النعمه لک و الملک

لا شریک لک لبیک

خداحافظ لبیک

خداحافظ

اللهم عجل لولیک الفرج


کاش نمی نوشتم

بیا تا گل بر افشانیم  و می  در ساغر اندازیم

فلک را سخت بشکافیم و طرحی نو در اندازیم

یواش بابا ، چه خبره ؟ مثل این که باز هم بعله

باز هم موج احساسات و موج سواری

تو رو خدا نگاه کن ، درست شدیم مثل موجهای دریا سر هیچی آروم آروم میریم بالا یه خودی محض خودنمایی نشون میدیم و بعد با سرعت  سقوط می کنیم و آخرش تو شن  و ماسه ساحل گم می شیم و دیگه اثری از این هارت و پورتمون نمی مونه .

این احساسات ما دقیقا شبیه همون موج می مونه حالا این وسط چه کسانی از این احساسات استفاده می کنند تا به موج سواری خودشون برسند اصلا مهم نیست ، مهم این جاست که این احساسات چنان تو تصمیم ما اثر می گذاره که که هر چند وقت یه بار یه موج برای موج سواری می شیم وقتی که هم دیگه موجهای ما تموم میشه خیلی راحت مثله آب خوردن می ذارنمون کنار و میروند سراغ یکی دیگه .........

این نوشته تو بعضی از قسمتهاش اخلاق و رفتار خودم رو زیر سئوال بردم و بعضی  از قسمتهاش هم نقد جامعه دور و اطرافم بود مخصوصا بعضی مدعیان درون خالی و این نکته رو هم دوباره روش تاکید می کنم که اشاره به شخص خاصی ندارم ........

از ما که دعاست

اللهم عجل لولیک الفرج


کاش نمی نوشتم

یک سال دیگر هم گذشت

یکسال دیگر هم با کلی خاطرات شیرین که با یاد آنها زنده ایم و همچنین کلی خاطرات تلخ که تا سالیان سال مرورشان برایمان رنج آور خواهد بود  گذشت

یک سال با برو بچه های باحال مسجد الزهرا

سالی  که با سفری به شیرینی عسل ،‌زیارت امام رضا ( ع‌) ، شروع شد با کلاسهای آقای چهره گشا و آقای مشکی در حسینیه ادامه یافت ، با گسترش کلاسها پیش رفت از وداع از حسینیه گرفته تا آغازی شیرین در مسجد ، نشریه بی نام و نشان ، وبلاگ یور تیچر و کلاسهای عظیم تابستانی چارت سازمانی  فوتبال و استخر و فیروز کوه و اعتکاف و مشهد دوم که فقط به خاطر امام رضا ( ع ) شیرین بود  و .....

....

از ما که دعاست

اللهم عجل لولیک الفرج


کاش نمی نوشتم

نمی دانم چه می خواهم بگویم

زبانم در دهان باز بسته است

در تنگ قفس باز است و افسوس

که بال مرغ آوازم شکسته است

راست است که یاس و ناامیدی از حربه های شوم شیطان است ولی حتی در سخت ترین و تلخ ترین اوضاع ممکن ، درست در همان هنگام که دیگر گذر از پیچ و خمهای سنگین روزگار نشدنی جلوه می کند باید امید داشت .

امید به روزنه ای سفید برای شروعی دوباره ، برای پرواز ‌، پرواز به سمت همانجا که بودیم ، به سمت پایانی ناخواسته و انتهایی تحمیلی ،‌و این بار پرواز برای عبور از تحمیل و گذراز خط پایان و آنگاه پرواز به سمت بی نهایت درست است  که نمیدانم چه باید گفت و این حقیقت دارد که زبانم بسته است

ولی شاید حقیقت داشته باشد

پرواز پرستو

پرواز پرستوی سفید آن هم با بال شکسته

پرستوهای سفید را صدا می زنم ، ساعت پرواز نزدیک است